۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

بوی پاییز

یه چند روزی میشه که بوی پاییز  توی هوای اینجا پیچیده و با هر دمی شادابی ویژه ای به روان آدمی می بخشه – البته آدمای پاییز دوستی مثل من. کاش می شد بوها رو هم با دوربین به تصویر کشید ولی بازم خوبه که می شه رنگ و روی پاییز رو ثبت کرد به ویژه پاییز اینجا که می گن حرف نداره. ولی باید فعلا منتظر موند چون که پاییز اول بوش میاد بعد رونگ و روش. پاییز برای من ویژه ترین فصل ساله. چون روی زمین جاهایی هستن که همیشه بهارن، یعنی همیشه سرسبزی و تر و تازگی بهار رو دارن و هیچ گاه خزان و زمستون رو به چشم نمی بینند. همچنین جاهایی  روی زمین هست که همیشه تابستونی یا همیشه زمستونی هستن. جنگل های همیشه سبز استوایی، بیابان های گرم و خشک و قطب ها. ولی هیچ گاه در هیچ جای زمین پاییزی درازتر از 2 یا 3 ماه دیده نمی شه. پس پاییز یه فصل ویژه است. می خواستم عکس بوی  پاییز رو اینجا بزارم ولی چون نمی شد به جاش این چند خط رو نوشتم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش.
ساز او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی‌ست.
ور جز اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله زرتار پودش باد .
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذری نیست .
باغ نومیدان ،
چشم در راه بهاری نیست .
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان ار میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن .
پادشاه فصلها ، پائیز .

مهدی اخوان ثالث

ببخشید این شعر را کمی دیر نوشتم، آخه بوی پاییز تازه دو روزه اینجا به مشام می رسه و پاک منو هوایی کرده.

Mehdi گفت...

بسیار زیبا بود به سه دلیل:
1. از دوستی قدیمی بود.
2. از پاییز گفته بود.
3. از اخوان ثالث بود.
سپاسگزارم.