و اما شعری از خداوندگار خرد و سخن و بزرگ نگاهدار زبان پارسی، فردوسی توسی درباره مهر:
به روز خجسته سرِ مهر ماه
به سر بر نهاد آن كـيانی كلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند
به آیين يکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادكام
گرفتند هر يك ز ياقوت جام
میِ روشن و چهره ی شاه نو
جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستيدن مهرگان دين اوست
تنآسانی و خوردن آيين اوست
اگر يادگارست ازو ماه و مهر
بكوش و به رنج ايچ منمای چهر
به سر بر نهاد آن كـيانی كلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند
به آیين يکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادكام
گرفتند هر يك ز ياقوت جام
میِ روشن و چهره ی شاه نو
جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستيدن مهرگان دين اوست
تنآسانی و خوردن آيين اوست
اگر يادگارست ازو ماه و مهر
بكوش و به رنج ايچ منمای چهر
۱ نظر:
صنما تو همچو آتش قدح مدام داری
به جواب هر سلامی که کنند جام داری
(دیوان شمس تبریزی)
وبلاگ پرباری داری. با شناختی که از شما دارم جز این هم انتظار نداشتم.
همیشه موفق و پیروز باشی
ارسال یک نظر